ارغوان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ابتدا نیم‌پز کنیم، بعد پخت نهایی.

18 مرداد 1398 توسط رؤيا شمسي

ابتدا نیم‌پز کنیم، بعد پخت نهایی.

#به_قلم_خودم

تبلیغ دین وظیفه‌ی همه‌ی ماست و می‌دانیم که امربه معروف و نهی از منکر واجب است. البته ما طلاب وظیفه‌ی بیشتری داریم و باید تلاشمان را مضاعف کنیم.
اما درعین حال گاهی یا به طور کلی این امرونهی را کنار می‌گذاریم و یا بالعکس، به حدی زیاده‌روی می‌کنیم که به قول معروف از آن طرف بام می‌افتیم!
موضوع بحث حقیر در مورد آن قسمتی است که متاسفانه زیاده‌روی می‌کنیم و به خشک‌مقدس بودن و عناوینی این چنینی متهم می‌شویم، درمواردی نیز علاوه بر خودمان، چهره‌ دین را خشن و سختگیر جلوه می‌دهیم.

درتبلیغ حجاب گاه یادمان می‌رود که قرار نیست همه چادری باشند. هرچند شکی در این نیست که چادر، حجاب برتر است. اما با یک مانتوشلوار و روسری مناسب هم می‌توان حجاب کامل داشت.
در برخورد با نوجوانی که هنوز هویت‌جنسی خود را نپذیرفته و در سردرگمی به‌سر می‌برد، تبلیغ چادر آب در هاون کوبیدن است. فراموش نکنیم ره صدساله را یک ‌شبه نمی‌توان رفت. نوجوانی که هنوز دختر بودنش را نپذیرفته، چگونه می‌خواهد چادر را بپذیرد؟ دین و مذهب را برای نوجوانمان سخت نکنیم. اگر می‌خواهیم تاثیری اصولی و ماندگار داشته باشیم، پله پله مسیر را طی کنیم. گوشت خام اول نیم‌پز می‌شود، سپس کاملا پخته.
در ابتدا کاری کنیم دکمه‌های مانتویش بسته شود، روسری‌اش جلو بیاید، پارگی‌های زانوی شلوارش دوخته شود و نیم‌پزش کنیم، تا بعد برسیم به پخت‌کامل و بحث درمورد چادر.

در برخورد با نوجوانی که حتی یکبار هم سر سجاده ننشسته و یک وعده نماز واجبش را ادا نکرده، از نمازشب و مستحبات گفتنمان چیست؟
متاسفانه گاهی در تبلیغ‌هایمان در همان برخورد اول در مورد مسائلی حرف می‌زنیم که نوجوان رغبتش را برای کنار ما بودن از دست می‌دهد.
تا پایه‌های ساختمان را بنا نکنیم، سقف را چگونه می‌خواهیم بسازیم؟
تبلیغ‌دین، فرائض‌دینی و تربیت‌دینی زمان می‌خواهد، مرحله و سلسله‌مراتب دارد، مراحل را یکی پس از دیگری طی کنیم، از همان ابتدا سراغ مرحله‌ی آخر برویم، فراری می‌شوند!
نوجوانان سرمایه‌های ما هستند. دشمن در کمینشان است. هزینه می‌کند. وقت می‌گذارد. برای نوجوانان ما!
به راحتی از دستشان ندهیم.

پ.ن
این مطلب درد دلی بود با دوستانی که به طور مستمر با نوجوانان در مدارس و حلقه‌ها ارتباط دارند، که یکی از آسیب‌های بسیار مهمی است که باعث عدم جذب و یا ریزش متربی می‌شود.
اما اینکه گاهی فقط در تک‌جلسات فرصت تبلیغ داریم از این بحث خارج است.

قربة الی الله.
تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 نظر دهید »

تربیت‌دینی یا ویندوز؟

23 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

تربیت‌دینی یا ویندوز؟!

#به_قلم_‌رؤیا_شمسی

اسلام برای تمام زندگی بشر حتی جزئیات آن برنامه دارد و آداب هرچیزی را بیان کرده. آداب غذاخوردن، خوابیدن، راه‌رفتن، نشستن و…

پدر و مادر وظیفه دارند که این آداب را از همان ابتدای سنین‌کودکی به فرزند بیاموزند. اما متأسفانه فرزند ‌ما وقتی به دنیا می‌آید او را فی‌امان‌الله رها می‌کنیم و توجه چندانی به آموزش اصولی این آداب نداریم.

روزها و سال‌ها می‌گذرد و فرزندمان به سن‌تکلیف می‌رسد، ناگهان متوجه می‌شویم نه تمایلی به نماز دارد، نه رعایت حجاب و …

حال چگونه از کسی که نه آداب غذاخوردن را رعایت می‌کند، نه راه‌رفتن و نه… می‌توان انتظار داشت که آداب بندگی و دینداری را رعایت کند؟

به نقل از استاد پناهیان: عنصرکلیدی و حیاتی زندگی انسان “ادب” است. از کسی که کارهای روزمره خود را بی‌ادبانه یعنی بدون رعایت آداب، انجام می‌دهد نباید انتظار داشت که نمازخوان بشود.

توجه داشته باشیم که تربیت از بدوتولد و حتی از دوران‌جنینی و چه‌بسا قبل از بارداری شروع می‌شود. اما متأسفانه از این مهم غافل می‌شویم و به همین خاطر زمانی که فرزند مکلف شد و متوجه مشکلات دینی او شدیم، تازه به فکر درمان و راه‌چاره‌ برای بی‌میلی او به آداب‌بندگی می‌افتیم.

اما باید بدانیم که تربیت‌دینی یک ساعته و یک روزه انجام نمی‌شود. تربیت‌دینی ویندوز نیست و انسان هم کامپیوتر نیست که او را بنشانیم و تربیت را روی سیستمش نصب کنیم! امر تربیت زمان‌بر است. زمینه‌سازی می‌خواهد. زحمت و تلاش و توجه لحظه‌به‌لحظه می‌خواهد.

اگر آداب هرچیزی را از همان ابتدا به فرزندمان آموختیم و او را متوجه این موضوع کردیم که هرچیزی حتی جزئی‌ترین امور، آداب مخصوص خودش را دارد، آنگاه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که آداب‌بندگی و دینداری را نیز بپذیرد و به آن عمل کند.

پ.ن
به اصول تربیتی فرزندانمان توجه بیشتری داشته باشیم، پیش از آنکه دشمن، آن‌ها را تربیت کند.

#به_قلم_خودم

قربةالی‌الله
تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 3 نظر

بنی آدم

19 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

? ? ? ?

داستان کوتاه شعر بنی آدم و معلم بی توجه

ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.»
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.»
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!»
ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی!

 نظر دهید »

نگاهی نو

17 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

نگاهی نو

#به_قلم_خودم

صبح سیزده‌بدر بود. بساط کباب و مخلفاتش و وسایل‌بازی و خلاصه هرچه که لازم بود را آماده کردیم و راهی طبیعت زیبای قصرشیرین¹ شدیم.

جایی ساکت و خلوت و البته سرسبز و باصفا توقف کردیم. چادر برپاشد و بعد از آن هم بازی و مراسمات سیزده‌بدر که خودتان بهتر درجریانش هستید!

کم‌کم داشت ظهر می‌شد، مشغول سیخ گرفتن گوجه‌ها شدم. کنارم نشست و گفت: خراب میشه خب، بذارش کنار.
با تعجب پرسیدم: چی؟
گفت: چادرت رو میگم، بذارش توی ماشین که خراب نشه اینجا.

پاسخش را با لبخند دادم و مشغول ادامه‌ی کارم شدم. اما ذهنم خیلی درگیر شد! به این فکر می‌کردم که چه برداشتی از چادر کرده که این حرف‌ها را زد؟. شاید با خودش فکر کرده قرار است، من مراقب چادرم باشم!!!

چندساعتی گذشت اما هنوز ذهنم مشغول حرف‌هایش بود. نشسته بودیم و چایی میخوردیم. طاقت نیاوردم و پرسیدم: به نظرت چرا برای ساختمون نگهبان میذارن؟
گفت: خب برای این که مراقب باشه خونه رو دزد نزنه.
گفتم: ولی ممکنه دزد بیاد و باهم درگیر بشن.
گفت: خب نگهبان وظیفه‌ش همینه دیگه! حتی اگه کتک خورد نباید اجازه بده دزد وارد خونه بشه.
گفتم: چه جالب! پس کار نگهبان هم مثل کاریه که چادر انجام میده.
چشمانش گرد شد و گفت: یعنی چی؟
گفتم: من چادر می‌پوشم که ازم محافظت کنه و مراقبم باشه، حتی اگه خراب بشه! چادر حفاظ منه، کار حفاظ هم همینه که خودش آسیب ببینه اما نذاره به من آسیبی برسه. دقیقا مثل کاری که خودت گفتی نگهبان انجام می‌ده.

گونه‌هایش سرخ شده بود و با تعجب گوش می‌کرد. حرف‌هایم که تمام شد گفت: تا حالا اینجوری به چادر نگاه نکرده بودم! فکر می‌کردم فقط یه تیکه لباسه!

پ.ن.
گاهی اگر کمی نگاهمان را تغییر دهیم، شاید در دل آنچه برایمان عادی و تکراری شده، چیزهای جدید و تازه‌ای پیدا کنیم…
ان‌شاءالله
قربة الی الله

تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

ــــــــــــــــــ
1. شهرستان مرزی واقع در استان کرمانشاه و نزدیک‌ترین شهرستان به حرم مطهر حضرت ارباب.

 5 نظر

سخن‌بزرگات

11 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

آیت ‌الله فاضل لنکرانی:

«من 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه اش را برایت بگویم واجباتت را انجام بده؛ به جای مستحبات، تا می‌توانی به کار مردم برس؛ کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سئوال کرد، بگو فاضل گفته بود.»
————————-

 نظر دهید »

عملی کردن علم

04 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

عملی کردن علم

گاهی بین ما طلاب شنیده می‌شود که: (فلان درس به چه درد من می‌خوره؟ اصلا کجای زندگی من کاربرد داره؟)

اگر با دقت و نکته‌سنجی بیشتری به مسائل نگاه کنیم، خواهیم دید که حتی درمورد ساده‌ترین موضوعات می‌توان ازهر درسی بنابر تناسب استفاده کرد و درواقع علم را به کار گرفت.

جای دوری نمی‌روم، به قول معروف: (یه سوزن به خودت بزن، یه جوال‌دوز به بقیه).

یکی از مسائلی که اخیرا بین ما طلاب رایج شده، درمورد پوشش طلبگی است. مقنعه و روسری‌های رنگی‌مان را طوری سر می‌کنیم که بیرون از چادر قرار می‌گیرد!

استدلالمان هم برای این کار، این است که: (من باید خودم به باور برسم که چرا نباید این کار رو انجام بدم، و تا زمانی که به باور نرسم هرچقدر هم بقیه بگن، نمیتونم قبول کنم)!

متاسفانه این استدلال سطحی قبلتر از این بین مردم عام رایج بود. اما امروز به راحتی بین ما طلاب راه پیدا کرده…
حالا باید ببینیم که چگونه می‌توان از دروس حوزوی برای پاسخ به این اشکال استفاده کرد؟

“کلام اسلامی” یکی از دروس حوزوی‌ست که همگی با آن آشنایی داریم. در این درس قاعده‌ای وجود دارد به نام: “دفع ضرر محتمل” که می‌گوید: اگر انسان درمورد چیزی احتمال ضرر بدهد، عقل او حکم می‌کند که دفع این ضرر احتمالی، واجب است.

درحالی که این همه درمورد پوشش طلبگی سفارش می‌شود که لباسهای رنگی را از زیرچادر مشکی بیرون نگذاریم، ساده ترین مفهومی که می‌توان برداشت کرد این است که شاید انجام این کار برای ما طلاب ضرر و آسیبی در پی خواهد داشت. [حتی اگر درمورد این ضرر به یقین نرسیم، حداقل می‌توان احتمالش را داد، به انضمام این که خود آیات حجاب در سوره نور و احزاب نیز این احتمال را قوی‌تر می‌کند]. پس بخاطر همین احتمال ضرر، عقل سلیم حکم می‌کند که از آن جلوگیری کنیم و لباسهای رنگی‌مان را بپوشانیم. چرا که اگر این ضرر به واقع وجود داشته باشد، پس قطعا به ما آسیب خواهد رساند.

حال تصور کنید که من سالها با این بهانه که: (هنوز به باور نرسیدم)، خود را در معرض این آسیب قرار دهم! چه اتفاقی گریبان‌گیر من خواهد شد؟!

پ.ن.
این مورد فقط به عنوان یک نمونه ذکر شد. قطعا می‌توان هم دلایل بیشتری برای این موضوع از کتابهای درسی دیگر همچون زی طلبگی و اخلاق و… پیدا کرد، و هم در مسائل مختلف از نکاتی که درکتب ما وجود دارد استفاده نمود. فقط کافی‌ست دقت کنیم مباحث مختلفی راکه در علوم حوزوی می‌بینیم و می‌خوانیم، در چه مسائلی میتوان به کار گرفت و به همین ترتیب علممان را عملی کنیم…
ان‌شاءالله.
قربة الی الله.

#به_قلم_خودم

تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 نظر دهید »

تبلیغ ثمر بخش

03 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

تبلیغ ثمر بخش
وقتی میگوییم: (من که روی فلانی کار کردم اما چرا نتیجه نداشت؟؟)

شب بود. دراز کشیده بودم. هنوز لامپ اتاق روشن بود.
خواهرم وارد اتاق شد و پرسید: (خاموشش کنم؟)
سرم را به نشانه تاکید تکان دادم.
صدای خاموش شدن کلید لامپ در فضای ساکت اتاق پیچید و به یکباره همه جا برای چند دقیقه در تاریکی مطلق فرورفت.
وقتی داشت با احتیاط به سمت تختش حرکت میکرد که زمین نخورد گفت: (اه… چقدر تو تاریکی کلافه میشم وقتی نمیبینم دوروبرم چه خبره…).
بالاخره تختش را پیدا کرد و نشست. با صدایی آمیخته به دلهره گفت: (وای خدایا اگه کور بودیم چیکار میکردیم؟؟؟).
در ذهنم جرقه زد که این لحظه یک فرصت طلایست و نباید از دستش بدهم.
سریع گفتم: (وای خدایا اگه کور محشور بشیم چیکار کنیم؟؟).
پرسید: (کور چرا؟).
گفتم: (خب “گناه” ظلمته دیگه!).
و سکوت کردم.
حدود یک دقیقه گذشت.
ناگهان گفت: (چقدر بدبختیم!).
پرسیدم چرا؟
گفت: (خب بخاطر گناهایی که کردیم.)
گفتم: (بخاطر همینه که میگن نگهبان نفست باش!).
و بازهم سکوت کردم و منتظر عکس‌العملش شدم.
حدود ده دقیقه گذشت اما چیزی نگفت!
(حالا که از خاموش شدن لامپ مدتی گذشته بود، می‌شد سایه‌ی اجسام را دید.)
نشسته بود و فقط فکر میکرد…
شاید هم محاسبه‌ی اعمال!!!


پ.ن:
به همین سادگی می‌شود لحظات ناب را شکار کرد و درطول چند دقیقه و با چند جمله‌ی کوتاه، چکیده‌ی یک سخنرانی اخلاقی طولانی و خسته کننده را به یک نوجوان انتقال داد و به تفکر وادارش کرد.
تفکری که در روایات برتر از چندین سال عبادت شمرده شده!
نوجوان در سن بلوغ خیلی سخت و بی‌حوصله پای صحبت‌های اخلاقی می‌نشیند!
اما اگر زمانی که شرایط و زمینه فراهم شده، این اتفاق بیفتد، و همچنین مخاطب را گام‌به‌گام با خودمان همراه کنیم تا رسیدن به گام‌آخر و هدف‌نهایی، قطعا نتیجه‌ی مطلوبی خواهدداشت.
پس حواسمان باشد برای گفتن نکات تاثیرگذار و ثمربخش، علاوه بر داشتن محتوای مناسب و غنی، باید به زمان فراهم شدن زمینه در مخاطب برای پذیرش نکات و محتوای تبلیغ و همچنین همراه کردن شخص به صورت قدم‌به‌قدم برای بیشتر شدن زمینه پذیرش اصل مطلب، توجه ویژه داشت تا همان نتیجه‌ی مطلوب به دست بیاید.
ان‌شاءالله.

#به_قلم_خودم

 13 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ارغوان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخلاقی
  • دینی
  • پزشکی
  • سیاسی
  • به قلم خودم
  • تربیتی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس