ارغوان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ابتدا نیم‌پز کنیم، بعد پخت نهایی.

18 مرداد 1398 توسط رؤيا شمسي

ابتدا نیم‌پز کنیم، بعد پخت نهایی.

#به_قلم_خودم

تبلیغ دین وظیفه‌ی همه‌ی ماست و می‌دانیم که امربه معروف و نهی از منکر واجب است. البته ما طلاب وظیفه‌ی بیشتری داریم و باید تلاشمان را مضاعف کنیم.
اما درعین حال گاهی یا به طور کلی این امرونهی را کنار می‌گذاریم و یا بالعکس، به حدی زیاده‌روی می‌کنیم که به قول معروف از آن طرف بام می‌افتیم!
موضوع بحث حقیر در مورد آن قسمتی است که متاسفانه زیاده‌روی می‌کنیم و به خشک‌مقدس بودن و عناوینی این چنینی متهم می‌شویم، درمواردی نیز علاوه بر خودمان، چهره‌ دین را خشن و سختگیر جلوه می‌دهیم.

درتبلیغ حجاب گاه یادمان می‌رود که قرار نیست همه چادری باشند. هرچند شکی در این نیست که چادر، حجاب برتر است. اما با یک مانتوشلوار و روسری مناسب هم می‌توان حجاب کامل داشت.
در برخورد با نوجوانی که هنوز هویت‌جنسی خود را نپذیرفته و در سردرگمی به‌سر می‌برد، تبلیغ چادر آب در هاون کوبیدن است. فراموش نکنیم ره صدساله را یک ‌شبه نمی‌توان رفت. نوجوانی که هنوز دختر بودنش را نپذیرفته، چگونه می‌خواهد چادر را بپذیرد؟ دین و مذهب را برای نوجوانمان سخت نکنیم. اگر می‌خواهیم تاثیری اصولی و ماندگار داشته باشیم، پله پله مسیر را طی کنیم. گوشت خام اول نیم‌پز می‌شود، سپس کاملا پخته.
در ابتدا کاری کنیم دکمه‌های مانتویش بسته شود، روسری‌اش جلو بیاید، پارگی‌های زانوی شلوارش دوخته شود و نیم‌پزش کنیم، تا بعد برسیم به پخت‌کامل و بحث درمورد چادر.

در برخورد با نوجوانی که حتی یکبار هم سر سجاده ننشسته و یک وعده نماز واجبش را ادا نکرده، از نمازشب و مستحبات گفتنمان چیست؟
متاسفانه گاهی در تبلیغ‌هایمان در همان برخورد اول در مورد مسائلی حرف می‌زنیم که نوجوان رغبتش را برای کنار ما بودن از دست می‌دهد.
تا پایه‌های ساختمان را بنا نکنیم، سقف را چگونه می‌خواهیم بسازیم؟
تبلیغ‌دین، فرائض‌دینی و تربیت‌دینی زمان می‌خواهد، مرحله و سلسله‌مراتب دارد، مراحل را یکی پس از دیگری طی کنیم، از همان ابتدا سراغ مرحله‌ی آخر برویم، فراری می‌شوند!
نوجوانان سرمایه‌های ما هستند. دشمن در کمینشان است. هزینه می‌کند. وقت می‌گذارد. برای نوجوانان ما!
به راحتی از دستشان ندهیم.

پ.ن
این مطلب درد دلی بود با دوستانی که به طور مستمر با نوجوانان در مدارس و حلقه‌ها ارتباط دارند، که یکی از آسیب‌های بسیار مهمی است که باعث عدم جذب و یا ریزش متربی می‌شود.
اما اینکه گاهی فقط در تک‌جلسات فرصت تبلیغ داریم از این بحث خارج است.

قربة الی الله.
تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 نظر دهید »

نماز اول وقت

24 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

? خاطره‌ای از آیت الله بهجت(ره):
بابا جان، جواب همان است!

? مرحوم آیت‌الله قاضی(ره) استاد آیت‌الله بهجت(ره) بودند و حضرت امام(ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر می‌فرمودند. آقای بهجت(ره) مکرر در نصایح‌شان این عبارت را از مرحوم قاضی(ره) نقل می‌فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد»

یکی از علما می‌فرمود: «سال‌ها پیش، یک روز خدمت آیت‌الله العظمی بهجت(ره) رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت(ره) فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار می‌گوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت می‌خوانیم!» یک‌سال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت(ره) برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همه‌جا برسم، چه راهی را معرفی می‌کند؟»

وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودیم و ایشان داشتند صحبت می‌کردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که ایشان وسط صحبتشان فرمودند: «بعضی‌ها پیش ما می‌گویند چکار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟ به ایشان می‌گوییم نماز اول وقت بخوانید. می‌روند سال بعد می‌آیند، پیش خودشان می‌گویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه باید بکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند و رعایت نکردند، حالا دوباره می‌خواهند سؤال کنند! بابا جان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.» این عالم بزرگوار می‌فرماید: «من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت(ره) راست می‌گفتند. من برخی از نمازهایم را به وقتش نمی‌خواندم. شروع کردم و آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کم‌کم به جاهایی که دلش می‌خواست و حتی فوق تصورش بود، رسید.

? بخشی از کتاب “چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟” اثر علیرضا پناهیان

—————————–

 نظر دهید »

تربیت‌دینی یا ویندوز؟

23 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

تربیت‌دینی یا ویندوز؟!

#به_قلم_‌رؤیا_شمسی

اسلام برای تمام زندگی بشر حتی جزئیات آن برنامه دارد و آداب هرچیزی را بیان کرده. آداب غذاخوردن، خوابیدن، راه‌رفتن، نشستن و…

پدر و مادر وظیفه دارند که این آداب را از همان ابتدای سنین‌کودکی به فرزند بیاموزند. اما متأسفانه فرزند ‌ما وقتی به دنیا می‌آید او را فی‌امان‌الله رها می‌کنیم و توجه چندانی به آموزش اصولی این آداب نداریم.

روزها و سال‌ها می‌گذرد و فرزندمان به سن‌تکلیف می‌رسد، ناگهان متوجه می‌شویم نه تمایلی به نماز دارد، نه رعایت حجاب و …

حال چگونه از کسی که نه آداب غذاخوردن را رعایت می‌کند، نه راه‌رفتن و نه… می‌توان انتظار داشت که آداب بندگی و دینداری را رعایت کند؟

به نقل از استاد پناهیان: عنصرکلیدی و حیاتی زندگی انسان “ادب” است. از کسی که کارهای روزمره خود را بی‌ادبانه یعنی بدون رعایت آداب، انجام می‌دهد نباید انتظار داشت که نمازخوان بشود.

توجه داشته باشیم که تربیت از بدوتولد و حتی از دوران‌جنینی و چه‌بسا قبل از بارداری شروع می‌شود. اما متأسفانه از این مهم غافل می‌شویم و به همین خاطر زمانی که فرزند مکلف شد و متوجه مشکلات دینی او شدیم، تازه به فکر درمان و راه‌چاره‌ برای بی‌میلی او به آداب‌بندگی می‌افتیم.

اما باید بدانیم که تربیت‌دینی یک ساعته و یک روزه انجام نمی‌شود. تربیت‌دینی ویندوز نیست و انسان هم کامپیوتر نیست که او را بنشانیم و تربیت را روی سیستمش نصب کنیم! امر تربیت زمان‌بر است. زمینه‌سازی می‌خواهد. زحمت و تلاش و توجه لحظه‌به‌لحظه می‌خواهد.

اگر آداب هرچیزی را از همان ابتدا به فرزندمان آموختیم و او را متوجه این موضوع کردیم که هرچیزی حتی جزئی‌ترین امور، آداب مخصوص خودش را دارد، آنگاه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که آداب‌بندگی و دینداری را نیز بپذیرد و به آن عمل کند.

پ.ن
به اصول تربیتی فرزندانمان توجه بیشتری داشته باشیم، پیش از آنکه دشمن، آن‌ها را تربیت کند.

#به_قلم_خودم

قربةالی‌الله
تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 3 نظر

آلوده ها لب حوض می نشینند

23 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

خاطرات زیارت امام #رضا علیه‌السلام
از استاد علی صفایی حائری:

بخش زیبایى از حیات طیبه او به سفرهاى #مشهد تعلق دارد. چرا که پایان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساند.
مى‌گفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گیرد، روح با یک نیت بد سیاه و کدر مى‌شود. به همین خاطر به امام رضا(ع) پناه مى‌برد. که در زیارت یکشنبه حضرت زهرا(ع) آمده است: «انا قد طهرنا بولایتهم»؛ ما با ولایت آنان تطهیر مى‌شویم.
مى‌گفت: زیارت امام رضا(ع) مثل حمام است. و با این نیاز به درگاه امام(ع) مى‌شتافت.
روزى یکى از مریدان مشهدى گفته بود: بیایید منزل ما خالى است. ایشان از آدرس خانه آن جوان پرسید و پاسخ شنید که مثلا: نخ ریسى! فرمود: دور است. من جایى دور و بر حرم مى‌خواهم. پرسیدند: چرا این‌قدر نزدیک؟ فرمود: آخر آلوده‌ها لب حوض مى‌نشینند!
آن قدر یقین به رافت و دست گشایش‌گر آقا داشت که وقتى گدایى در نزدیکى حرم امام رضا(ع) از او چیزى خواست، با آن همه دست و دل‌بازى محل نگذاشت و اعتنایى به او نکرد.. و وقتى اصرار فقیر را دید، فرمود: بى‌سلیقه‌اى! آدم در کنار دریا از یک پیت حلبى آب نمى‌خواهد!

 1 نظر

سخن خوب

19 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

? چگونه حرف‌زدن را از قرآن بیاموزیم؟ ✅ دوازدہ ویژگے یڪ"سخن خوب” از دیدگاہ قرآن ڪریم؛ 1.آگاهانہ باشد. “لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ” 2.نرم باشد. “قَوْلاً لَّیِّناً” زبانمان تیغ نداشتہ باشد. 3.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم. “لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ” 4.منصفانہ باشد. “وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا” 5.حرفمان مستند باشد. “قَوْلًا سَدِیدًا” منطقی حرف بزنیم. 6.سادہ حرف بزنیم. “قَوْلاً مَّیْسُورًا” پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. “روان حرف بزنیم” 7.ڪلام رسا باشد. ” قَوْلاً بَلِیغًا” 8.زیبا باشد. “قولوللناس حسنا” 9.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم. “یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن” 10.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد. “و قولوا لهم قولا معروفا” 11.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. “قولاً کریماً” 12.ڪمڪ ڪنیم تا درجامعہ حرف های پاڪ باب شود. “هدوا الی الطّیب من القول” —————————-

 نظر دهید »

امر به معروف

19 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

پشت چراغ قرمز بودم ? موقع اذان ظهر بود. این آقا، خیلی ساده، یه کارتن پهن کرد روی چمن‌ها… جانمازش رو از توی پلاستیک بیرون آورد و پهن کرد روی کارتن… بعد هم وایساد به گفتن اذان با صدای بلند… ? ▪️این کار؛ از نمونه های زیبا و بسیار تاثیرگذار #امر_به_معروف هست. ? از امروز سعی کنیم هرجا که هستیم؛ سرکار، مهمانی، پارک، جاده، خیابان و… با هر مشغله ای و توی هر جمعی؛ موقع نماز اول وقت همه چیز رو کنار بذاریم و نماز اول وقتمون رو جلوی جمع بخونیم. همین‌که توی مشغله‌ها و درگیری‌هامون؛ #نماز_اول_وقت به جا بیاریم خودش یه دنیا حرف داره و مطمئنا خیلی تاثیر گذاره.

 نظر دهید »

نگاهی نو

17 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

نگاهی نو

#به_قلم_خودم

صبح سیزده‌بدر بود. بساط کباب و مخلفاتش و وسایل‌بازی و خلاصه هرچه که لازم بود را آماده کردیم و راهی طبیعت زیبای قصرشیرین¹ شدیم.

جایی ساکت و خلوت و البته سرسبز و باصفا توقف کردیم. چادر برپاشد و بعد از آن هم بازی و مراسمات سیزده‌بدر که خودتان بهتر درجریانش هستید!

کم‌کم داشت ظهر می‌شد، مشغول سیخ گرفتن گوجه‌ها شدم. کنارم نشست و گفت: خراب میشه خب، بذارش کنار.
با تعجب پرسیدم: چی؟
گفت: چادرت رو میگم، بذارش توی ماشین که خراب نشه اینجا.

پاسخش را با لبخند دادم و مشغول ادامه‌ی کارم شدم. اما ذهنم خیلی درگیر شد! به این فکر می‌کردم که چه برداشتی از چادر کرده که این حرف‌ها را زد؟. شاید با خودش فکر کرده قرار است، من مراقب چادرم باشم!!!

چندساعتی گذشت اما هنوز ذهنم مشغول حرف‌هایش بود. نشسته بودیم و چایی میخوردیم. طاقت نیاوردم و پرسیدم: به نظرت چرا برای ساختمون نگهبان میذارن؟
گفت: خب برای این که مراقب باشه خونه رو دزد نزنه.
گفتم: ولی ممکنه دزد بیاد و باهم درگیر بشن.
گفت: خب نگهبان وظیفه‌ش همینه دیگه! حتی اگه کتک خورد نباید اجازه بده دزد وارد خونه بشه.
گفتم: چه جالب! پس کار نگهبان هم مثل کاریه که چادر انجام میده.
چشمانش گرد شد و گفت: یعنی چی؟
گفتم: من چادر می‌پوشم که ازم محافظت کنه و مراقبم باشه، حتی اگه خراب بشه! چادر حفاظ منه، کار حفاظ هم همینه که خودش آسیب ببینه اما نذاره به من آسیبی برسه. دقیقا مثل کاری که خودت گفتی نگهبان انجام می‌ده.

گونه‌هایش سرخ شده بود و با تعجب گوش می‌کرد. حرف‌هایم که تمام شد گفت: تا حالا اینجوری به چادر نگاه نکرده بودم! فکر می‌کردم فقط یه تیکه لباسه!

پ.ن.
گاهی اگر کمی نگاهمان را تغییر دهیم، شاید در دل آنچه برایمان عادی و تکراری شده، چیزهای جدید و تازه‌ای پیدا کنیم…
ان‌شاءالله
قربة الی الله

تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

ــــــــــــــــــ
1. شهرستان مرزی واقع در استان کرمانشاه و نزدیک‌ترین شهرستان به حرم مطهر حضرت ارباب.

 5 نظر

داستانک

11 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

? ? ? ? داستان کوتاه شعر بنی آدم و معلم بی توجه ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!» ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی!

 نظر دهید »

مسافران‌خاکی

08 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

مسافران خاکی

#به_قلم_خودم

حال و هوای این روزهای سرزمینم متفاوت است. بوی عجیبی می‌دهد! عجیب است، اما غریب نیست…
هرچندوقت یکبار این عطر در هوای کشورم می‌پیچد. که مست می‌کند.

عطر کسانی که خدا گلچین کرده. عطر صدوپنجاه مسافرخاکی که حالا پس از سال‌های طولانی از سفر بازگشته‌اند. مدافعان وطنی که جز چند تکه استخوان، چیز دیگری از این سفر ناشناخته با خود سوغاتی نیاورده‌اند. اما چه می‌کند این سوغاتی با دل‌های مردم…

تصاویر تشییع این شهدا را که می‌بینم، جمعیت عظیمی در حال بدرقه آن‌ها هستند تا در جایگاه ابدی‌شان آرام گیرند. چقدر چشم‌نواز و لذت‌بخش است این بدرقه‌ی باشکوه. چقدر خواهان و عاشق دارند این سوغاتی‌ها…

اما باوجود این شور و شوق از بازگشت سفرکرده‌ها، یک غم بزرگ در دلم نشست و بر این شوق دیدار، غلبه کرد!
یادچندروز پیش افتادم که یک خبر شوکه کننده تمام فضای‌مجازی و خبرگزاری‌ها را متشنج کرد! خبر زنی که در مکان عمومی با بی‌حیایی تمام، به پایکوبی و معرکه‌گیری پرداخته‌بود و مردم را دور خود جمع کرده‌بود و… بقیه ماجرا که حتما شنیده‌اید.

یاد دخترانی افتادم که مدتی پیش چوب حراج به روسری‌هایشان زدند و آب در آسیاب دشمن ریختند…
همان دشمنانی که این غیورمردان را با بی‌رحمی تمام به شهادت رساندند.

اما دلیل این اتفاقات چه چیزی می‌تواند باشد جز خلاء‌هایی که بخاطر کوتاهی منِ‌مبلغ ایجادشده؟! کوتاهی در حرکت درمسیر شهدا، در معرفی راه شهدا، در ترویج تفکر شهدا و در تحلیل آنچه که بخاطرش، حالا فقط چندتکه استخوان پوسیده از دلیرترین جوانان دوران انقلاب بازگشته‌است.

چه غم سنگینی است این احساس گناه. چگونه می‌خواهم روبرو شوم با این مدافعان ناموس و وطن؟!
چه شرمندگی غیرقابل وصفی وجودم را فراگرفت. اگر غفلت و کوتاهی منِ‌مبلغ نبود، حالا انقدر راحت پایمال نمی‌کردند حرمتِ خونِ شما را…

پ.ن
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله‌ی ناجور شدیم

قربة الی الله
تقدیم به ساحت مقدس بانوی دمشق

 2 نظر

تبلیغ ثمر بخش

03 تیر 1398 توسط رؤيا شمسي

تبلیغ ثمر بخش
وقتی میگوییم: (من که روی فلانی کار کردم اما چرا نتیجه نداشت؟؟)

شب بود. دراز کشیده بودم. هنوز لامپ اتاق روشن بود.
خواهرم وارد اتاق شد و پرسید: (خاموشش کنم؟)
سرم را به نشانه تاکید تکان دادم.
صدای خاموش شدن کلید لامپ در فضای ساکت اتاق پیچید و به یکباره همه جا برای چند دقیقه در تاریکی مطلق فرورفت.
وقتی داشت با احتیاط به سمت تختش حرکت میکرد که زمین نخورد گفت: (اه… چقدر تو تاریکی کلافه میشم وقتی نمیبینم دوروبرم چه خبره…).
بالاخره تختش را پیدا کرد و نشست. با صدایی آمیخته به دلهره گفت: (وای خدایا اگه کور بودیم چیکار میکردیم؟؟؟).
در ذهنم جرقه زد که این لحظه یک فرصت طلایست و نباید از دستش بدهم.
سریع گفتم: (وای خدایا اگه کور محشور بشیم چیکار کنیم؟؟).
پرسید: (کور چرا؟).
گفتم: (خب “گناه” ظلمته دیگه!).
و سکوت کردم.
حدود یک دقیقه گذشت.
ناگهان گفت: (چقدر بدبختیم!).
پرسیدم چرا؟
گفت: (خب بخاطر گناهایی که کردیم.)
گفتم: (بخاطر همینه که میگن نگهبان نفست باش!).
و بازهم سکوت کردم و منتظر عکس‌العملش شدم.
حدود ده دقیقه گذشت اما چیزی نگفت!
(حالا که از خاموش شدن لامپ مدتی گذشته بود، می‌شد سایه‌ی اجسام را دید.)
نشسته بود و فقط فکر میکرد…
شاید هم محاسبه‌ی اعمال!!!


پ.ن:
به همین سادگی می‌شود لحظات ناب را شکار کرد و درطول چند دقیقه و با چند جمله‌ی کوتاه، چکیده‌ی یک سخنرانی اخلاقی طولانی و خسته کننده را به یک نوجوان انتقال داد و به تفکر وادارش کرد.
تفکری که در روایات برتر از چندین سال عبادت شمرده شده!
نوجوان در سن بلوغ خیلی سخت و بی‌حوصله پای صحبت‌های اخلاقی می‌نشیند!
اما اگر زمانی که شرایط و زمینه فراهم شده، این اتفاق بیفتد، و همچنین مخاطب را گام‌به‌گام با خودمان همراه کنیم تا رسیدن به گام‌آخر و هدف‌نهایی، قطعا نتیجه‌ی مطلوبی خواهدداشت.
پس حواسمان باشد برای گفتن نکات تاثیرگذار و ثمربخش، علاوه بر داشتن محتوای مناسب و غنی، باید به زمان فراهم شدن زمینه در مخاطب برای پذیرش نکات و محتوای تبلیغ و همچنین همراه کردن شخص به صورت قدم‌به‌قدم برای بیشتر شدن زمینه پذیرش اصل مطلب، توجه ویژه داشت تا همان نتیجه‌ی مطلوب به دست بیاید.
ان‌شاءالله.

#به_قلم_خودم

 13 نظر

روزه دار

23 اردیبهشت 1398 توسط رؤيا شمسي

امیرالمومنین (ع) : و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق.
این روزه دار یقینا دارای وجدان رشد یافته ی دینی است و حتما روزه ی او سبب رشد بیشتر وجدان و شعور او به مسوولیت میشود.
نهج البلاغه،ج3،ص208،کلمه253

#رمضان_المبارک

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ارغوان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخلاقی
  • دینی
  • پزشکی
  • سیاسی
  • به قلم خودم
  • تربیتی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس